میهن در خطر، اتحاد در آزمون!

میهن در خطر، اتحاد در آزمون!

ایرانِ ما زیر تیغ تهاجم آشکار صهیونیست‌های جنایتکار است.

ترور دانشمندان، حذف فرماندهان، و حملات گستاخانه به خاک میهن، تنها گوشه‌ای از دشمنی اسرائیل است که سال‌هاست علیه ملت ایران به راه انداخته. حالا امنیت کشور، هویت ملی، و تمامیت ارضی ما در کوران آزمونی سخت قرار گرفته.

در این لحظه حساس، دفاع از ایران نباید به یک گروه یا جناح محدود شود. میهن، خانه مشترک همه ایرانی‌هاست؛ از موافقان نظام تا کسانی که، مانند بسیاری، به برخی سیاست‌های نادرست داخلی معترض‌اند. اما امروز، وقت گله و تفرقه نیست. وقتی دشمن به مرزهایمان چنگ می‌اندازد، تنها راه نجات، «اتحاد ملی» است که ریشه در «هویت ایرانی» دارد.

این اتحاد به معنای چشم‌پوشی دائمی از کاستی‌ها نیست. هرگز! پس از دفع خطر خارجی، زمان آن خواهد رسید که با جدیت، نارسایی‌ها را نقد کنیم و اصلاحات را مطالبه نماییم. اما امروز، اولویت روشن است: ایستادگی در برابر دشمن خارجی، لازمه بقای ایران و ایرانی‌ست.

حمایت همه ایرانیان از میهن، حتی آنان که دل پری از سیاست‌های نادرست نظام دارند، در این روزها، نه فقط وظیفه‌ای ملی، که فریادی رساست: ما با همه تفاوت‌ها، در برابر دشمن، یک ملتیم! این همبستگی می‌تواند سنگ‌بنای گفت‌وگوی ملی و آشتی برای ساختن ایرانی سربلند در آینده باشد.

ایران را تنها نگذاریم!

✍️محمد شهریاری بناب

https://t.me/negaranevatan

صاحب‌خانه و مستاجر

صاحب‌خانه و مستاجر!

صاحب خانه که از مستاجرش راضی باشد، قرارداد سکونت را تمدید می‌کند ولی اگر چنین نباشد، مستاجر چه بخواهد و چه نخواهد، باید به فکر اسباب‌کشی باشد!

ملت ایران، صاحبانِ خانه‌اند و جمهوری اسلامی، مستاجرِ این خانه!

همانگونه که پهلوی، قاجار، صفویه و....

جمهوری اسلامی چه بپذیرد و چه نپذیرد، صاحب‌خانه را خشگمین کرده و در این سالها با بی‌توجهی به مراقبت از خانه، موجب نارضایتی صاحب‌خانه شده است!

اما اکنون و از بختِ این مستاجر، حمله‌ی اسرائیل به خانه، موجب تشکیل هدفی مشترک برای هردو طرف شده و صاحب‌خانه و مستاجر، اکنون تنها یک هدف دارند! حفظِ خانه

زیرا بقای هر دو، وابسته به سلامتِ خانه است و آسیب دیدنِ خانه خُسرانی است برای هر دو!

هر دو نیک می‌دانند که پس از دفع حملهِ عاملِ بیگانه، نیاز است که کدورت‌ها حل و فصل شود و مستاجرِ زورگو، از صاحب‌خانه دل‌جویی کند! تا قراردادِ سکونتش تمدید شود!

به هر روی، اندک عقلانیتی برای اصحابِ مستاجران که در این‌سالها به خانه آسیب‌ها زده‌اند، کافی‌است تا این فرصتِ شگرف را غنیمت شمرده و نسبت به جبرانِ ناملایمتی‌هایی که روا داشته، سریعا اقدام کند. چرا که نیک می‌داند که اکنون و به بهانهِ جنگ، فرصتی بی‌نظیر رخ‌داده تا فرزندانِ صاحب‌خانه، چه موافق و چه مخالفِ مستاجر، اکنون یک هدف مشترک دنبال کنند!

این، هشداری بود برای مستاجر، اگر که میل ماندن دارد...

✍محمد شهریاری بناب

صدا و سیمای جدا میلی!

۴۶ سال است زیر بار نمی‌رود؟

اینترنت را که ملی کرده‌اند، به‌ناچار جلوی تلوزیون می‌نشینم.

صداوسیما که به زعم خود در تلاش برای اسطوره‌سازی و تحریک هیجاناتِ مردم ایران است، چه از روی جهل و چه از روی غرض، به فکر ریختن زهرِ عقده‌اش نیز هست!

مدام گزارش می‌دهد که مردم ایران ۴۶ سال است که زیر بار ظلم نمی‌روند!

این نیز حکایتی از حماقتی تمام ناشدنی است! حماقتی که زهر آن، در تشدید شکاف‌های موجود جامعه خود را نشان می‌دهد...

خیر آقای صدا و سیما!

ملت ایران هیچ‌گاه زیر بار ظلم نرفته‌اند؛ زیرا سرافرازی، شرافت و غیرت، ویژگی ذاتیِ این مردمان است و هیچ ربطی به نظام‌های سیاسی و حاکمان‌ ندارد و در طول تاریخِ زیسته‌ی این مردم، ایران گرچه پستی و بلندی‌های بسیار دیده، اما هیچ‌گاه مقابل ظالمان و جبارانِ تاریخ سرخم نکرده است!!

شایسته‌است گماشتگانِ این تصمیم‌گیران، اندکی آگاهی به خرج داده و حتی برای مصلحت خودشان هم که شده، فعلا کسانی را در پیِ این‌کارها بفرستند که شعور و اگاهی تاریخی‌‌شان بر عقده‌ ایدئولوژیک‌شان بچربد و بجای ایجاد نفرت، همدلی را در میان مردم مستحکم‌تر و عمیق‌تر سازند ...

✍محمد شهریاری بناب

چهره پلید جنگ را نیاراییم

👈 محمدجواد غلامرضا کاشی‌، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

✍ باید اجازه دهیم جنگ در همان چهره نفرت‌انگیز و پلیدش بماند. سروصداهای بلند پس از یک جنگ خونین، این چهره پلید را می‌آراید. اگر جنگ برکتی هم داشته باشد، باطل کردن صداهاست. هر آن مدعا و صدایی که پیش از جنگ شنیده می‌شده، باید سکوت پیشه کند به خود بیاندیشد. نکند بستری برای چنین فاجعه‌ای گسترده باشد.

✍ البته و صد البته، حساب آنکه جنگ را آغاز کرده با آنکه دفاع کرده، یکی نیست. اما هر دو سوی ماجرا خواسته یا ناخواسته دست به کار یک رویداد پلید شده‌اند. نخستین واکنش انسانی در مقابل چنین پدیده‌ای سکوت و تامل فردی و جمعی است. همزمان با تصویر اجساد بر زمین مانده، ویرانی‌های گسترده، چشم‌های اشک‌آلود و امیدهای برباد رفته، اجازه دهیم آدمیان از خود و دیگران بپرسند چرا چنین شد؟

✍ سیاست به شرطی شریف است که از ظهور جنگ ممانعت کند. اگر نتوانست و لاجرم دست به گریبان آن شد، به آن افتخار نکند. تا جایی که ممکن است از شدت و گسترش آن جلوگیری کند. اگر افتخاری هست، پایان دادن به فاجعه خونین جنگی است.

✍ جنگ هنگامی که در لباس‌های رنگین افتخار و پیروزی و حقانیت مزین می‌شود، از خود پدیده جنگ خطرناک‌تر و پلیدتر می‌شود. همه هستی جامعه و سیاست را می‌بلعد؛ به طوری که لذت زندگی و دین و اخلاق و معنویت و اقتصاد و معاش، در ربط و نسبت با لحظه موعود جنگ بازتعریف می‌شوند.

✍ نمی‌توان بر این واقعیت عرصه سیاست چشم پوشید که هر کشوری نیازمند بمب و موشک و نیروی جنگ‌آور است. اگر جنگ‌آوران در روز مبادای جنگ نقش خود را خوب بازی کردند، دست‌شان را هم باید بوسید. اما قبل از آنکه دست آنان را ببوسیم، باید مردان سیاست و ایده‌ها و مدعاها و نهادهای دیگر اجتماعی و سیاسی را به پرسش کشید. آنها باید پاسخگوی این روز مبادا باشند.

✍ اجتماع سیاسی باید برای آن روز مبادا تجهیز شده باشد، اما همزمان توان و توش اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و همه هستی داخلی و بین‌المللی باید در جهت ممانعت از آن روز مبادا ساخته و پرداخته شده باشند.

✍ آراستن چهره پلید جنگ با سروصدای فراوان، فرصت آن پرسشگری را از جامعه می‌رباید. سبب می‌شود تا یک جامعه به فقر تجهیزات مدنی‌اش افتخار هم بکند. به محض پایان جنگ، خود را برای یک موقعیت تازه جنگ آماده کند. به این دور باطل باید پایان داد.

✍ اگر جنگ را آرایش ندهیم، آدمیان در پرتو چهره پلید جنگ، به کاستی‌های سرشت خود می‌اندیشند. به کلام و مدعاها و آرزوهای و حسرت‌ها و کینه‌ها و اشتیاق‌های روزمره خود بیشتر فکر می‌کنند. متواضع و نقدپذیر می‌شوند. دیگری را بیشتر می‌بینند و به رسمیت می‌شناسند.

✍ دوستی به شرط چهره پلید جنگ در عرصه سیاست معنادار می‌شود. وای به آنان که این همه را خطری برای موجودیت خود می‌بینند.

ابراهیم متقی

" ابراهیم متقی "

استاد علوم سیاسی است.

مرام و منشِ مشتی‌ طورش زبانزد هرکسی هست که اورا بشناسد.

از دانشجو گرفته تا استاد، و از مخالف تا موافق، با همه گرم می‌گیرد و نهایت احترام را بجا‌ می‌آورد.

دیشب، میهمان تلوزیون بود. همانگونه که قبلا به دفعات، در موضوعاتِ سیاسیِ گوناگون دعوت شده و نظرش را گفته است.

استادِ سیاست است دیگر! کارش هم همین است.

کارشناسِ سیاست، در زمینه تخصصی خود، و بر اساس پژوهش و اطلاعاتش نسبت به تحولات موضع گیری می‌کند و یافته‌های تحلیلی‌اش را بیان می‌کند.

از دیشب تا اکنون که این چندجمله را می‌نویسم، موضع‌گیری‌های تندی علیه‌ او شکل گرفته و حتی ریزش شاخص بورس امروز را هم گردن او انداخته‌اند!

این، اما بی انصافیِ بزرگیست.

باید می‌آمد و می‌گفت صلح شد و تمام شد همه چیز؟

یا باید می‌گفت آمریکا و اسرائیل هیچ غلطی نتوانستند بکنند تا همه خوششان بیاید؟

او آمد و چیزی را گفت که همه می‌دانستیم.

تحولات پیرامون، تنها یک معنا دارد. آمادگی هردو طرف برای شروع جنگی دیگر.

اصلا معنای آتش‌بس هم همین است.

آتش‌بس به معنای اتمام جنگ نیست بلکه تنفسی میان جنگ است!

آتش‌بس امری موقتی است تا طرفین در اثنای این توقفِ ریختن آتش بر سر هم‌دیگر، باهم گفتگو کنند و اگر به نتیجه‌ای رسیدند، که فبها! و اگر هم نرسیدند، شروعِ مجدد آتش‌باران!

آرامش جامعه را نه امثال متقی، بلکه کسانی بهم ریخته‌اند که این همه سال بجز ادعای مضحکِ توانایی برترشان چیز دیگری برای عرضه نداشتند.

کسانی که این‌همه سال به دروغ به مردم گفتند نه اسرائیل، که آمریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

حتی در این چندروز درگیری هم از ادعایشان دست برنداشتند و چنان می‌گفتند که گویی تل آویو و حیفا با خاک یکسان شده است و اگر امریکا وارد نمی‌شد، جمهوری اسلامی عنقریب اسرائیل را از صحنه روزگار محو می‌کرد!

شرح بیش‌ از این، موجب بی‌حوصلگی مخاطب می‌شود.

خلاصه کلام آنکه، دمِ ابراهیم‌خانِ متقی گرم که آمد و حرفش را بدون لکنت بیان کرد.

حالا ممکن است نظرش درست باشد یا غلط! چرا که در مورد انسان و تصمیمات انسان‌ها صحبت میکنیم. آنهم آدمهایی مانند ترامپ که هر دقیقه نظری دیگر دارد!

کارِ کارشناس تملق‌گویی و ملیجک‌بازی نیست که در مدح خوشامدِ یک عده سخن بگوید!

کارشناس نظرش را می‌گوید. نظری که برآمده از مطالعه، تجربه، پژوهش و یافته‌هایش باشد.

✍️محمد شهریاری بناب

https://t.me/negaranevatan